کد مطلب:90346 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

علت آشفتگی اهل تقوا











«ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول: لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم»

واژه ها

ناظر: نظركننده، نگرنده، نگاه كننده و تماشاگر است.

حسب: پنداشت، ظن و گمان.

خلط: آمیزش، گول، متعجب، آشفته، حیران، شوریده، به هم آمیخته و درهم كردن است.

ترجمه: هر بیننده كه به آنها نگاه كند، می پندارد آنها بیمارند و می گوید: آنان آشفته و شوریده اند، با اینكه نه بیمارند و نه دیوانه، بلكه با امر عظیمی آمیخته و از آن پس آشفته و حیران دیده می شوند.

[صفحه 264]

شرح: با توجه به جمله ی قبل، منظور از این جمله این است كه آثار خوف، به یك تعبیر و آتش عشق به تعبیر دیگر، چنان در چهره ی آنان نمایان است كه فكر هر بیننده را به وحشت كشیده و گمان می برد كه اینان رنجور و بیمارند. آری پریدگی رنگ و رخسار زرد و قیافه ی درهم ریخته و اندام لاغر و پژمردگی، بر بیماری آنها گواه است، از اینرو هر بیننده آنها را بیمار می پندارد، اما علت این عوارض در آنها، بیماری نیست، بلكه علت چیز دیگری است. شب زنده داری مداوم و روزه داری طولانی و بی وقفه، عدم تمایل به غذا، استراحت، تفكر و اندیشه در سرنوشت خویش، آنها را بیمار می نمایاند و بیننده آنها را بیمار می پندارد. این رنجها، زحمتها، مواظبت، مراقبت نفس سكوت عمیق آمیخته با تفكر، چنان از ابعاد جسم آدمی، می كاهد كه گویا همیشه، در بستر بیماری بوده است.

داوری دیگر، در نظر بیننده ی ظاهربین نسبت به پرواپیشه گان، این است كه چون می بیند، رفتار پرواپیشگان برخلاف رفتار عامه ی مردم، در مقطع حساسی قرار گرفته و گاهی چنان با ملاء اعلا، ارتباط یافته كه گویا در این دنیا نیستند، نه سخن آنها سخن مردم و نه رفتار آنها رفتار مردم است. كناره گیری از مردم و زندگی، تحت برنامه ی ویژه، كار پرواپیشگان بوده كه برای عامه ی مردم قابل فهم نبوده است. آنها به راهی و اینان به راهی دیگر می روند، از اینرو می گویند آنان دیوانه اند، اما آنها دیوانه نیستند و چنان تیزبین و متفكرند كه هر موجودی را، اثر صنع خداوند و شانی از شئون خالق می دانند. از همه دل بریده و به حق دل بسته اند. زبانشان ترجمان دل آنهاست، «رب هب لنا كمال الانقطاع الیك»: پروردگارا كمال انقطاع به خود را به ما ببخش، نشانگر این است كه این تعداد مردم، غیر از مردم دنیا می باشند.

چرا مردم پرواپیشه گان، را دیوانه پنداشته و علت این داوری چیست؟

علت داوری ناآگاهانه و ناعادلانه، این است كه فكر هر فرد، در محدوده ی جامعه و حركت اجتماع موجود خواهد بود، فی المثل مردمی كه روزانه با برد و باخت، در بازار آشفته ی دنیا داد و ستد می كنند و كالای خود را به مزایده و یا مناقصه می گذارند و

[صفحه 265]

هر یك مقصدی را در پیش گرفته و در آن جهت تلاش می كند و اگر فرضا با مانع شرعی، یا عقلی روبه رو شود، نادیده گرفته و همچنان هدف را تعقیب می نماید، اگر هدف جمع آوری مال باشد، حلال و حرام مطرح نبوده و خوشبختی را، در جمع مال می داند و اگر هدف قدرت و ریاست باشد، در همین راه قدم می گذارد، گرچه در این بین، حق مظلومی پایمال شود. اگر ببیند كسی، در این خط نیست، ایده اش چیز دیگر و هدفش را، در جای دیگر می جوید، اینها به راهی و او راه خود را پیش گرفته است. بی تامل، به جنون وی حكم می كند و از این بالاتر او را استهزا و مسخره می كند، چرا كه خود را عاقل و او را دیوانه می پندارد.

به هر حال دو بعد متفاوت و به عبارت دیگر متضاد زندگی، اندیشه های متضاد نشان می دهد. این نوع تفكر عامیانه، یا جاهلانه كه گروهی حقیقت بین و واقع گرا را چون هم مرام و مسلك آنها نیستند، دیوانه بدانند، علی علیه السلام پاسخ داده و علت وجود این دو مسلك را در جمله ای كوتاه «و لقد خالطهم امر عظیم» خلاصه نموده است.


صفحه 264، 265.